
گاهی باید خود را رها کرد... رهای رها...
رها کرد تا برود. برود از اینجا. برود به هرجا که دلش میخواهد. مهم نیست به کجا! همهمان میدانیم که جای بدی نمیرود. گاهی اینگونه نیاز است! وقتی که "خود" تهی میشود از هرچه ماندن و پر میشود از هرچه رفتن... نباید جلویش را گرفت! بگذار اندکی خوش باشد... بگذار با خودش خلوت کند.
رهایش کن.
خیالت تخت! زمین گرد است و تمنایی برای بازگشتش نیست! این کفتر، جلدِ همین خانهست! جای دیگری ندارد که برود.
به قرارِ بیقراریِ چشمانت قسم... انشای زندگی گاهی دلش خوش است به همین "رهایی"
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
رها بودن همیشه به محبوس نبودن نیست! گاهی در بند بودن... عینِ رهاییست!
من از آن روز که در بندِ توام آزادم...
برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:
بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .
شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:
[Comment_Content]